نشست «دورهمی کتابخوانی» آثار «آنتوان چخوف» در «مؤسسه فرهنگی- هنری یادپی» در تاریخ 27 مهر 1401 با حضور «اسماعیل باستانی» برگزارشد.
مؤسسه فرهنگی- هنری یادپی، در یکی از نشستهای «دورهمی کتابخوانی» میزبان شاعر خوشقریحه و مجری توانمند کشور، آقای اسماعیل باستانی بود. در این نشست، دو داستان کوتاه از آثار آنتون چخوف، از کتاب مجموعه آثار این نویسنده نامآشنای ادبیات روسیه که به ترجمه زندهیاد احمد گلشیری منتشرشده، خوانده و پیرامون فضای داستانی این دو اثر و سپهر ذهنی و داستانی چخوف در فضای عمومی ادبیات روسیه گفتوگو شد.
دکتر ناصر رضاییپور، که هدایت نشستهای دورهمی کتابخوانی مؤسسه یادپی را بهعهدهدارد، در بخشی از سخنان خود گفت: «چخوف در این دو داستان، برشی از زندگی را روایتمیکند، یک مقطع چندساعته از زندگی. و این کار را بسیاردرخشان انجاممیدهد و خواننده را –بهشرطیکه موضوع را خوب بشناسد- با خود میکشد. خیلی از داستانهای درخشان هستند که مثلا، یک رمان 500صفحهای در 2ساعت از زندگی اتفاقافتاده. این نشانمیدهد برای همراهکردن خواننده، نیاز نیست لزوماً یک تاریخ را روایتکنیم.»
وی افزود: «جمله معروفی داریم که «همدلی از همزبانی بهتر است»؛ در خلال داستان به این جمله فکرمیکردم، ولی دیدم نه، فاجعه از این بزرگتر است و قهرمان داستان، فقط به دنبال همزبانی میگردد که با او حرف بزند و دستآخر هم پیدانمیکند. زمانهایی هست که ما فقط دنبال یک «گوش» هستیم که ما را بشنود؛ آنوقت است که یک اسب هم –درحالیکه دارد نشخوارمیکند- می-تواند حرف ما را بشنود.»
در ادامه، اسماعیل باستانی، با اشاره به ویژگیهای متنی ادبیات آن روزهای روسیه، گفت: «به نظر من چیزی که داستان «سوگواری» را جذاب میکند، تصویرهای سینمایی آن است: ابتدا یک لانگشات از درشکهچی، چراغهایی که تازه روشنشدهاند، برفی که میبارد و تا زانوی اسب نشستهاست؛ و بعد، آرامآرام دوربین حرکتمیکند و شخصیت داستان را معرفیمیکند. اینکه 150سال پیش، دانای کل داستان، در ابتدا صحنه را به این زیبایی میچیند و ترسیممیکند، بسیارجذاب است.»
وی در مورد «اندوه» که موضوع محوری داستان «سوگواری» است هم گفت: «باید بگویم که اندوه، قصه همه ماست و بسیار امروزی است. مسأله همزبانی هم همچنان حلنشدهاست. از 1400سال پیش که انسانی به نام «علی»(ع) از بیهمزبانی به چاه پناهمیبرد، تا اینجا که قهرمان داستان در انتها با اسب درددلمیکند. به نظرم یک دلیل دارد: چون ما عادت داریم فقط حرف خود را بزنیم. مثل «فیونا» در قصه که حاضر نیست باب گفتوگو را بازکند و فقط میخواهد حرف خود را بزند. ما، با همه دردها و رنجهایی که داریم، باید بتوانیم باب گفتوگو را بازکنیم. درواقع انگار مسأله این است: قرار است شنیده نشویم. قرنهاست با این موضوع مواجهیم؛ اینکه جماعتی وجوددارند که شنیدهنمیشوند. باید باب گفتوگو را بازکنیم ولی نمیدانیم؛ نه اینکه نتوانیم، نمیدانیم چگونه این کار را انجامدهیم. در ادبیات کلاسیک روسیه، این موضوع بهوفور یافتمیشود، از داستایوفسکی و چخوف در داستان گرفته، تا مایاکوفسکی در شعر. ما در ذات خود، تنهاییم. به قول رودکی: با صدهزار تنهایی، بی صدهزار تنهایی!»
در ادامه نشست، استاد مجید ابراهیمدماوندی، روانشناس و استاد دانشگاه، که با حضور در برخی نشستهای دورهمی کتابخوانی، حاضران را در موارد مبهم، راهنماییمیکنند، اشارهکردند: «در بخشی از داستان، چخوف از ساحت یک نویسنده با دید ایدئولوژیک و جامعهشناسانه، به ساحت یک روانشناس تغییرموضع میدهد و میگوید همه آدمها میتوانند درگیر مشکلات شوند. چه آنکه در کاخ نشسته یا آنکه در کوخ. باید به حرفشان گوشداد. چخوف اینجا کلمه «دشمن» را استفادهنمیکند ولی من اضافهمیکنم: «دشمن» کسی است که شما به حرف او گوشندادهاید و تبدیل به «دیگری» شدهاست. وقتی به سخنان کسی که «دشمن» است گوش-دهیم، دیگر «دشمن» نیست، «دیگری» نیست؛ چون امکاندارد در جاهایی به او حقبدهیم و با او همنظر باشیم. وقتی حرفنمیزنیم، تبدیل به «دیگری» میشویم.»
وی با نگاهی عمیقتر به مسأله ارتباط و گفتوگو، افزود: «گاهی مشکل این نیست که «راهحل» ما آدمها یکسان نیست، موضوع این است که «مسأله» یکسانی نداریم. ابتدا باید دنبال «مسأله» یکسان گشت؛ «راهحل» مشابه بالاخره پیدامیشود. در این داستان، با آدم-هایی با مسائل متفاوت طرفیم، آدمهایی با جهانهای متفاوت، و همین مسأله مانع شکلگیری گفتوگو است.»
دورهمیهای کتابخوانی مؤسسه فرهنگی- هنری یادپی، هرهفته بهصورت حضوری برگزارمیشود و محفلی است برای کتابخواندن، گفتوگوکردن و آشناشدن. برای آشنایی بیشتر و حضور در این نشستها، با شمارههای 77430031 و 09037743123 تماسبگیرید.